جدول جو
جدول جو

معنی زنده رود - جستجوی لغت در جدول جو

زنده رود
(زَ / زِ دَ / دِ)
رود مشهور اصفهان است. (انجمن آرا) (آنندراج). نام رود اصفهان. (غیاث). زاینده رود:
نیل کم از زنده رودو مصر کم از جی
قاهره مقهور پادشای صفاهان.
خاقانی.
ز خیزان طرف تا لب زنده رود
زمین زنده گشت از نوای سرود.
نظامی.
گرچه صد رود است از چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد.
حافظ.
اگرچه زنده رود آب حیات است
ولی شیراز ما از اصفهان به.
حافظ.
رجوع به یشتها ج 2 ص 345، نزهه القلوب ج 3 و تاریخ گزیده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنده گرد
تصویر زنده گرد
زوتروپ (Zoetrope) یا زنده گرد وسیله ای است که با تکیه بر ویژگی پایداری و پیوستگی دید، با یک رشته نقاشی روی نوار کاغذی پیچیده شده دور استوانه ای دوار، توهم حرکت ایجاد می کند. بیننده از خلال شکاف های موجود در استوانه که رو به روی نقاشی ها تعبیه شده بود، به اشکال نگاه می کرد.
این وسیله در سالهای ۱۸۳۴، ۱۸۵۰ و ۱۸۶۰ میلادی ساخته شد. گویا برای نخستین بار و در سال ۱۸۳۴ ویلیام هورنر[۱] از این نام استفاده کرده، البته در بعضی نوشته ها این نامگذاری به پیر جانس[۲] نسبت داده شده است. اما چیزی که به قطع روشن است آن است که زوتروپ حاصل تکامل فناکیستوسکوپ است.
زنده گرد گردونه ای تصویری است که از عمده ترین و در عین حال ساده ترین متحرک سازها به شمار می آید. اساس این دستگاه از یک استوانه روزنه دار، یک دسته که در سوراخ مرکزی استوانه فرومی رود و یک رشتهٔ باریک کاغذ نقاشی شده تشکیل شده است. این رشتهٔ کاغذ در استوانه ای به قطر ۲۱ سانتی متر که باید ۶۸ سانتی متر درازا داشته باشد و نمایانگر یک کمان حرکتی باشد قرار دارد که تصاویر پس از جای گیری درون استوانه و به چرخ درآوردن آن متحرک می گردند. اضافه کردن یک قطعه در مرکز استوانه به نحوی که در شیار دستهٔ نگهدارنده فرورود و ثابت باقی بماند و دارای یک روزنه کوچک نیز باشد، سبب خواهد شد که فقط تصویر متحرک شده مشاهده شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از خنده رو
تصویر خنده رو
گشاده رو، خندان، خنده کننده، درحال خندیدن، شکفته، خندنده، ضاحک، منبسط، ضحوک، سبک روح، خنداخند، خندناک، خنده ناک
فرهنگ فارسی عمید
(یَ دَ / دِ)
معروف است و نام رود مشهور اصفهان است. (آنندراج). نام رود خانه اصفهان است و زنده رود هم همان است. (فرهنگ نظام). در مرآت البلدان آمده: زاینده رود که آنرا زنده رود نیز گویند، از رودهای نامی دنیا است و اکابر علمای جغرافی آنرا توصیف نموده چنانکه یاقوت در معجم البلدان و مراصد الاطلاع گوید: آب زاینده رود اعذب میاه عالم است. و ابن ملک در تقویم البلدان در ذکر انهار گوید: زنده رود نهر بزرگی است بدروازۀ اصفهان. فصحای عرب و عجم نظماً و نثراً از این رود مدح نموده اند. مرتضی قلیخان بن نظام الدوله گوید:
سقی صفحتی زاینده رود کهامه
یلث باعلی منحناه جامها
و لازال دمعی نائیاً عن قطارها
اذا شح یوماً فی جداه غمامها
بنفسی شاط یثلج الصدر مائه
و ان طال مابین الضلوع اوامها
یبل اوارالقلب بردنمیره
و یضرم ناراً لایبوخ ضرامها
تخال العذاری عقدها من حصانه
فیلمسه مهما یغیب نظامها.
معتمدالدوله در جام جم در ذیل احوال اصفهان گوید: زنده رود از جنب اصفهان میگذرد و از بند مروان گذشته در ریگ زار فرومیرود. حمداﷲ مستوفی در شرح انهار و عیون و آبار گوید: آب زنده رود از کوه زرد و جبال لر بزرگ، بحدود جوی سردبرمیخیزد و بر ولایت رودبار لرستان گذشته، در ولایت فیروزان و اصفهان و یزد و در ولایت رویدشتین در زمین گاوخانی منتهی می شود و طولش هفتاد فرسنگ می باشد و در شرح جبال نیز حمداﷲ گوید: کوه زرد در لرستان است. مؤلف گوید: این کوه معروف به زردکوه و در حدودی است از لرستان که نزدیک به نشیمن گاه طایفۀ بختیاری است ومخرج زاینده رود است. مجرای زاینده رود، در اغلب مواضع، زهاب و چشمه ها است که آب آنها مدد آبی است که خارج می شود از مخرج اصلی زنده رود. سرچشمۀ آب کرند، مجاور سرچشمۀ زاینده رود است و از این مخرج رود خانه عظیمی جاری می شود. بارها سلاطین عظیم الشأن ایران قصد کردند که آب کرند را از مجرای طبیعی برگردانند و داخل مجرای زاینده رود کنند که به جلگۀ اصفهان جاری شود و این نیت اگر وقوع مییافت هرآینه فوائد زیاد داشت.
از سلاطین صفویه، اول پادشاهی که به این خیال افتاد، شاه طهماسب بزرگ بود و او میخواست که کوه فاصله میانۀ سرچشمۀ زاینده رود و سرچشمۀ کرند را سوراخ و آب آنرا مزید زاینده رود کند ولی بواسطۀ بعضی چشمه های آب که مجاور معدن گوگرد و در این کوه بود، عمله جات چند ذرعی که کار کردند، گوگرد اغلبی را هلاک کرد و ازصرافت افتادند. شاردن که در زمان شاه عباس ثانی به اصفهان سفر کرده نوشته که: شاه طهماسب. مخارج گزافی برای انجام این مقصود نمود و جمعی کثیر هلاک شدند و بغرض خود نایل نگردید. بعد از شاه طهماسب شاه عباس بزرگ هم به این خیال افتاد و میخواست بعوض اینکه کوه را سواخ کند، از قلۀ کوه تا دامنه، دره ای تشکیل دهد و به این تدبیر آب جاری سازد ولی به اندازۀ شاه طهماسب کار نکرد. چون در آن وقت معروف به ود که در اثر برف، در این کوه زیاده از چهار ماه نمیتوان کار کرد. شاه عباس منصرف گشت ولی شاه عباس ثانی، خیال بزرگ اجداد خود را از دست نداد. اقورلوبیک که امیر دیوان و از رجال معتبر بود چون املاک زیاد در حوالی اصفهان داشت شاه را به این عمل تشویق میکرد. تدبیری که بخاطر وی رسیده بود این بود که سدی در جلو چشمۀ آب کرند بسته شود که آب تا سطح مساوی مجرای زاینده رود بالا بیاید و بطرف اصفهان جاری شود. این نقشه پس از مخارج زیاد بنتیجه نرسید. بعدها محمدبیک صدراعظم، بترغیب مهندس ’شنه’ فرانسوی بدین کار همت گماشت. برطبق تدبیر اومیبایست کوه را بشکافند، این تدبیر نیز عقیم ماند... بالجمله زنده رود از کوهستان سمت شمال جاری است و در شهر اصفهان سه پل بر روی آن بنا نموده اند. عقیدۀ شاردن این است که زاینده رود بنفسه چندان عظمتی ندارد. شاه عباس از سی فرسخی آبی به او الحاق کرده که مایۀ فزونی آن شده. بهرحال از مخرج آن تا رویدشت تقریباً هشتاد فرسخ است و این رود در این امتداد جریان دارد و از بس رود پر منفعتی است اهل اصفهان آن را زین رود نیز نامیده اند. در عجایب المخلوقات نوشته که آب زاینده رود از دهی بیرون می آید که آنرا بنای می نامند. (از مرآت البلدان ج 1 ص 96، 97، 98).
زاینده رود که به اسم زنده رود و زرینه رود نامیده میشود از دامنۀ شرقی زردکوه بختیاری از کوه رنگ سرچشمه میگیرد. و شعب دیگری از چهار محال و فریدن به آن میرسد و بالاخره آب آن بین هفت بلوک تقسیم میشود و هریک از بلوک در موقع مخصوصی از قسمتی از آب استفاده میکنند. نهرهائی را که از زاینده رود منشعب میشود مادی می نامند.
تقسیم آب یا (ونش) از اینقراراست که: صبح روز 67 عید نوروز شروع به عمل شده و 33نفر نماینده از طرف مالکین بلوک آبخور انتصاب میشوند از این قرار: لنجان و النجان 10 نفر. جی و ماربین 10 نفر. کراج سه نفر. رودشتین 10 نفر و این هیئت مخارج ونش های کلیۀ بلوک را معین نموده به شعبه میاه ادارۀ مالیه برای وصول میفرستند. از روز 76 عید شروع بعمل گردید در تمام مادیها که از اول پل کله تا آخر مادیهای براآن است خشک بند میشود و در نزد هر مادی، یک عمله مزدور می نشیند که از افراط و تفریط آب جلوگیری کند همچنین از اول لنجان تا براآن به پنج ناحیه تقسیم شده و هر ناحیه یک سرکشیک و چند تن نظامی، مفتش، میراب و سرمیر آب دارد و پانزده روز اول آب به رودشت میرود و به اصطلاح ونش رودشت است. پس از آن ونش لنجان و النجان است و کشیک براآن منحل میشود ولی چهار کشیک دیگر دائراند که بین لنجان و النجان وجی و ماربین تقسیم میشوند ونش النجان و لنجان، ابتدا 18 روز آب میرود و پس از آن ونش ماربین 12 روز و مجدداً 9 روزبه لنجان و النجان و 6 روز به جی و ماربین میرود تااول مهرماه و از اول مهرماه ونش لنجان و النجان 11 روز و ونش جی و ماربین 7 روز است. و بعد ونش آب رودشت و براآن و کراج 22 روز است - (15 روز رودشت و 7 روز براآن) و پس از آن رودخانه تا 75 نوروز آزاد است. این تقسیمات مطابق طوماری است که در - 923 هجری قمری در زمان صفویه مرتب شده ولی گاهی بعلت کمی و زیادی بارندگی آنرا جزئی تغییری می دهند و بصیرت میرابها در رساندن آب بموقع، مداخلۀ کافی دارد. (جغرافیای کیهان ج 2 ص 410 و 411).
در گاهنامۀ سیدجلال تهرانی آمده: زاینده روددر مجرائی بطول شصت و هفت فرسخ است. قسمت اولی آن در قعر دره های پرپیچ و کم مسافت واقع است و هر قدر پائین می آید، پیچ و خم کمتر می شود و فاصله آنها زیادتر. تا میرسد بکوه قلعه بزی واقع در پیچی بمسافت دو فرسخ، و برخلاف مجرای اصلی از مشرق به مغرب جریان میکند، تا کمی پایین پل فلاورجان، از آنجا بسبب یک پیچ واقع در امتداد مغرب به مشرق و بشکل مارپیچ چهار فرسخ مسافت تا شهر را قطع می کند در وسط این مسافت، کوه آتش گاه واقع است که از قلۀ آن رودخانه، ماروان و نقره گون دیده می شود. شاید بهمین سبب بوده است که این کوه را ماربین نامیده اند و به این مناسبت دهات و مزارع اطراف این کوه را ماربین نامیده اند و از حیث میوه و اجناس تجارتی، مهم ترین بلوک است. (از گاهنامه تألیف سید جلال الدین تهرانی ص 89 از کتاب الاصفهان حاج میرزا سیدعلی جناب اصفهانی). و در ص 93 آن کتاب آمده: زاینده رود دوازده پل دارد:
1- پل زمان خان، دارای دودهنه برای عبور به کاشان و عراق. 2- پل کله، که شش فرسخ پائین تر از پل زمان خان قرار دارد و برای عبور از اصفهان به چهارمحال است. 3- پل بابامحمود، هشت فرسخ پائین تر از پل کله واقع و برای عبور اهالی لنجان است. 4- پل فلاورجان، این پل دو فرسخ با پل بابامحمود فاصله دارد. 5- پل ماربانان، فاصله این پل با پل فلاورجان چهار فرسخ است. 6- پل اﷲ وردی خان معروف به سی و سه پل یا سی و سه چشمه، این پل معبر جلفا است به شهر، و در اصفهان در جنوب شهر در منتهی الیه خیابان چهارباغ واقع گشته است. 7- پل جویی، این پل که قریب یکهزار ذرع با پل اﷲ ورودی خان فاصله دارد، در میان عمارات سلطنتی صفویه واقع و معبر عمارت هفت دست و آینه خانه و عمارات سلطنتی بوده است. بر روی آن جویی از سنگ ساخته شده که آب را از آن جوی می بردند. 8- پل خواجو، این پل صد ذرع پایین تر از پل جویی و معبر قوافل شیراز است و از عجایب کارهای بنایان قدیم است. 9- پل شهرستان ، یک فرسخ پس از پل خواجو. 10- پل چوم، یک فرسخ پس از پل شهرستان . 11- پل دشتی، یک فرسخ بعد از چوم ولی حالا در کنار رودخانه است. 12- پل ورزند.
در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده: نام رود خانه مهمی است در استان دهم که اکثر آبادیهای آن استان از این رودخانه مشروب میشود. سه چشمۀ رود خانه مذکور از کوههای زرد بختیاری و انتهای آن باطلاق گاوخونی است. تقسیم آب زاینده رود مطابق طومار معروف شیخ بهائی تا این تاریخ بشرح زیر بین بلوکات اصفهان تقسیم میشود. آب رودخانه پس از عبور ازکوههای فریدن و مشروب نمودن اراضی ساحلی و بلوک آیدغمش بین هفت بلوک مشروحۀ زیر از لحاظ زمان در طول مدت یکسال روی سه اصل زیر: 1- مختص یعنی آب زاینده روداز 15 اردیبهشت تا آخر برج و از 15 آذر تا آخر برج مخصوص به بلوک رودشتین است 2- مشترک یعنی آب زاینده رود از آخر اردیبهشت الی 6 ماه بطور مشترک در اختیار بلوک زیرین است 3- آزاد یعنی از آخر آذر ماه الی 15 اردیبهشت ماه آب زاینده رود آزاد بوده و همه آبادیها می توانند از آب آن استفاده نمایند. طبق طومار شیخ بهائی آب رودخانه به سی و سه سهم تقسیم میشود که بوسیلۀ آنها که از رود خانه زاینده رود منشعب شده و آنها را مادی می نامند آب را به قراء میرسانند:
1- بلوک لنجان 6 سهم. 2- بلوک النجان 4 سهم. 3- بلوک ماربین 4 سهم. 4- بلوک جی 6 سهم. 5- بلوک کرارج 3 سهم. 6- بلوک رودشتن ویرا 10 سهم.
و این سی و سه سهم به 275 سهم و سیزده مادیها تقسیم میگردد. شش سهم لنجان و آیدغمش بصد و سیزده سهم قسمت شده همین سهام دوباره به 357 سهم تقسیم میگردد. چهار سهم لنجان مابین مادیها به 47/5 قسمت شده و مجدداً به 315/15 سهم تقسیم می شود. چهار سهم ماربین به 29 سهم و دوباره به 382 سهم قسمت میشود. شش سهم جی به 37 و مجدداً به 387 سهم تقسیم میشود و از ده سهم رودشتین چهار سهم متعلق به براآن و شش سهم از رود دشت است چهار سهم براآن به 15 سهم و دوباره به 86 سهم قسمت شده است و شش سهم رودشتین به 24 مادی و بین قراء به 230 سهم تقسیم میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10). رجوع به قاموس الاعلام ترکی: زنده رود، تاریخ گزیده چ لندن ص 105 و 542 و مجمل التواریخ گلستانه و تاریخ عالم آرای عباسی ص 544، 545، 668، 837، 850، 949، 1111 و ترجمه بلدان و خلافت شرقی ص 242 و اسپهان، اصفهان، پل اﷲ وردی خان، پل جویی، پل جلفا، زرینه رود، زنده رود، زردکوه و ماربین و ونش و مادی شود
بلوک کوچکی است درکنار رود خانه نکا ’از رودخانه های مازندران’. (از ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 214)
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ)
در زنده رود بیاید. (آنندراج). نام نهر اصبهان. (منتهی الارب). رودی به اصفهان گذرد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زاینده رود، زنده رود و ترجمه محاسن اصفهان شود
لغت نامه دهخدا
(دَهْ)
سازی است که باربد می نواخته و ده زه و وتر داشته است. (گنجینۀ گنجوی ص 68) :
حدیث باربدبا ساز ده رود
همان آرامگاه شه به شهرود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان اربعه پایین (سفلی) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. واقع در 49هزارگزی جنوب فیروزآباد. سکنۀآن 284 تن. آب از رود خانه فیروزآباد تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). قریه ای است در شش فرسنگی میانۀ شمال مشرق بشکان. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ)
رجوع به خنده روی شود
لغت نامه دهخدا
(غُ دَ / دِ)
بمعنی غندرود. (از برهان قاطع). بمعنی نفیر که کوچکتر از کرنای است، و در زمان قدیم هر وقت که آن را میزدند مردم جمع شده به دربار سلطان آمدندی یا سوار شدندی، و معنی ترکیبی آن رودی که سبب گرد شدن است. (از آنندراج). رجوع به غندرود شود
لغت نامه دهخدا
(یَ دَ)
زنده رود. نام کتابی است که زنده ازرم حکیم سپاهانی زردشتی، بروزگار خسروپرویز در شناسائی روان پاینده پرداخته و اقوال فرزانگان ایران را در آن جمع کرده و ترجمه آن از لغت پارسی صرف به لغت متداوله آمیخته در نزدمولف حاضر است. (انجمن آرا) (آنندراج). در رسالۀ ’آذر کیوان و پیروان’ آمده: زنده رود رساله ای است که با رسالۀ خویشتاب بضمیمۀزردست افشار (بغلط زردشت افشار) در مطبعۀ دوربین بمبئی بدرخواست سرجمشید جی جی بای اول بطبع رسید. رجوع به آذرکیوان و پیروان او بقلم دکتر معین ص 9 شود
لغت نامه دهخدا
(دُ دَ / دِ)
رودی که گاه دارای آب و گاه خشک باشد و در نواحی آهکی و گچی دیده میشود. جز در مواقع بارندگیهای زیاد، بستر آن خشک است زیرا آب در زمین نفوذ می کند و جریان عادی آن در زیر زمین انجام میگیرد. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
سفرۀ روی میز، دستمال. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). رجوع به کندوری شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
نام رودخانه ای است معروف که از پهلوی شهر ایروان می گذرد و منبع آن دریاچۀ کوکجه است که به رود خانه ارس متصل میشود و دریاچۀ کوکجه در شمال مشرق شهر ایروان است و آبش شیرین است و از کنار آن دریاچه تخمیناً بیست و هفت میل است و زنگی رودرا رود زنگی نیز می نامند. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زِ دَ / دِ رَ)
نام پهلوانی است تورانی وزیر سهراب پسر رستم که رستم به یک مشت کار او را ساخت. (برهان) (آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) (ناظم الاطباء). نام پهلوانی است تورانی. (فرهنگ رشیدی). نام خال سهراب بوده که رستم او را کشته. (از انجمن آرا). او را زند نیز گفته اند. (آنندراج). و او را زنده نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). زنده. (فرهنگ جهانگیری) :
بدان جایگه خشک شد زنده رزم
سر آمد به او روز پیکار و بزم.
فردوسی (از آنندراج).
چو سهراب را دید بر تخت بزم
نشسته بیکدست او زنده رزم.
فردوسی (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(اَگِ)
دهی از بخش نور شهرستان آمل است که 320 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات، لبنیات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ)
مقابل ترش روی. بشاش. خوش خلق. مقابل اخمو. (یادداشت بخط مؤلف) :
صبوح است ای ساقی خنده روی
سر گریه دارم ایاغ تو کوی.
طغرا (از آنندراج).
با گریه خنده رویم و با ناله گرم خون
باز از شراب غنچه دماغم رسیده است.
کلیم (از آنندراج).
در خمستانی که عشرت را نیابی خنده روی
من بصد جوش تبسم گریۀ ماتم کنم.
طالب آملی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
نام نغمه ای از تار رباب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غند رود
تصویر غند رود
نفیر گاو دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنده رو
تصویر خنده رو
کسی که دارای چهره بشاش است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خنده رو
تصویر خنده رو
بشاش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زنده یاد
تصویر زنده یاد
مرحوم، مرحومه
فرهنگ واژه فارسی سره
بسیم، خندان، خوشحال، خوشرو، متبسم
متضاد: گرفته
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیدن گنده رود در خواب، دلیل است که داروی کار خورد. جابر مغربی گوید: اگر دید گنده رود داشت، دلیل که غمگین شود، زیرا که طعم آن تلخ است و خائیدن گنده رود درخواب خصومت است. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
فرزندان و نسل
فرهنگ گویش مازندرانی
گشاده رو، خندان
فرهنگ گویش مازندرانی